از جام بلند شدم 

مانتوی نازکم رو انداختم روی دوشم 

اومدم بیرون گفتم کی پایه اس بریم تو این هوای بارونی تو حیاط پیاده روی و حرف بزنیمممم ؟؟؟ 

هیچی یه متخصص اورژانس و سه تا اینترن پایه شدن و رفتیم.

زیر نم بارون نفس عمیق میکشیدیم و ریه هامون پر میشد از عطر صنوبر و کاج.

ماه کامل بود.

دکتر گفت یکی یکی بیاین برای هم آرزوهای خوب کنیم.

میگن هروقت به ماه کامل نگاه کنی آرزوت برآورده میشه. 

پویان گفت سلامتی مادر پدرهامون.

تانی گفت خلاص شدن از این زندگی نکبتی دانشجویی.

من گفتم جور شه که همه امون از این جا بریم جاهای خوب.

ملیحه گفت من فقط آرزوم اینه این بخش مینور جراحیم تموم بشه.

همه پقی زدیم زیر خنده :)) 

حالا شما آرزو کنین برای همدیگه :) 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

جعبه aasco گشت بلاگ سایت رســـمی شاعــرتاپیلماز مراغه ای مرکز مشاوره زیبایی پوست و مو رونیا آموزش نویسندگی مجازی رایگان حسینیه دل خرید ترازو آنلاین هَذَا بَلَاغٌ گلستان